آخ
شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۹:۱۱ ب.ظ
اینطور وقتها آدمها داد میزنن. یا چشماشون از اشک پر و خالی میشه. یا تند تند راه میرن و چیزهایی میگن. یا به من و شما گیر میدن. یا شکستنیها رو میشکنن و رد مشتشون روی دیوار جا میمونه.
اما تو سر من یک نفر داره میگه "آخ".
یک آخ معمولی. انگار یک لحظه شونهام خورده به چارچوب در. "آخ".
کسی میپرسه: "فقط همین؟"
من میخوام بگم نه. اما از دهنم "بله" خارج میشه.
باز میپرسه: "مطمئنی؟"
باز جواب میدم "بله. حتماً! قطعاً! مطمئناً"
کسی دیگه چیزی نمیپرسه. با خودم فکر میکنم. خب زندگی همینطوریه دیگه. همهاش باید کارها رو خودت تنهایی انجامشون بدی و همه همینطورین. اصلاً تا آخر دنیا هی ازت سوال بپرسن. تو بلدی به جز گفتن "بله" جوابی بدی؟ "نه. بلد نیستم."
۰ نظر
۳۰ شهریور ۹۸ ، ۲۱:۱۱