که بیپایانه. بیپایان.
من این سختیهایی که دارن میگذرن رو دوست ندارم. این سختیهایی که دارن میکنن و میبرن رو دوست ندارم. این آدمی که به جا میمونه رو نمی...
چندان بیفایده هم نبودن تا الآن. یک چیزهایی یاد گرفتم. مثلاً به جای اینکه با ۹۰ درصد خوب بودن، ناراحت باشم میتونم با ۵ درصد خوب بودن، خوشحال باشم. یا هم برای رضوان غذا بپزم هم خونه رو مرتب کنم هم توی سرم به درسام فکر کنم!
"ترسم"، "ترسم" از اینه قرار باشه از چیزایی که یاد گرفتم تا کجا استفاده کنم. بدتر از اون تا کی قراره یاد بگیرم. من، نمیخوام این زندگیام بشه. من، نمیخوام یه آدم عوضی دهنش رو باز کنه و بهم بگه زندگی همینه دیگه. خود من میدونم زندگی چه چیز پوچ و بیمعنیایه. ولی سختی با پوچی یکی نیست. با اون سختیای که توی پوچی هست یکی نیست. من از زندگی بیزارم. از هر نوعش. از این نوعش بیشتر. بیشتر. بیشتر.